شفیع بهرامیان- روزنامهنگار/
در حرکتی قابل تأمل و در جای خود، درست، استانداری آذربایجانغربی نزدیک به ۲ ماه است که تمام توان و ظرفیت بسیاری از دستگاههای اجرایی استان را برای برگزاری همایشی با هدف معرفی فرصتهای سرمایهگذاری بهکار گرفته است. در نگاه اول، این تلاش برای جذب سرمایه و توسعه اقتصادی، اقدامی مثبت و امیدوارکننده به نظر میرسد؛ اما این ویترین بهظاهر زیبا، زمانی رنگ میبازد که به واقعیتهای تلخ جاری در صحنه سیاسی و اجتماعی استان نگاهی عمیقتر بیندازیم.
اما چگونه میتوان از سرمایهگذاری در استانی سخن گفت که در همین مدت کوتاه ۹ماهه زمامداری دولت چهاردهم، ثبات سیاسی و مدیریتی آن بهشدت متزلزل شده است؟ سوءمدیریت، آشفتگی و تصمیمات محفلی و هیئتی، چنان به تنشهای سیاسی استان دامن زده که همزمان و برای اولین بار در تاریخ منطقه، معاون سیاسی و اجتماعی و مدیرکل دفتر سیاسی استانداری، دو بازوی اصلی در مدیریت فضای داخلی استان با انتشار متن بلندبالایی، ناگزیر به استعفا شدهاند. این زلزله مدیریتی، پیامی روشن به هر ناظر خارجی و داخلی است: اینجا ثبات، حلقهی مفقوده است و در بیثباتی و فقدان احساس امنیت، کدام عقل سلیمی سرمایهگذاری میکند؟
نگرانکنندهتر از آن، ایجاد و تمهید بستر خطرناک برای تشدید شکافهای قومی و فعال کردن گسلهای موجود در استان است. دخالت همهجانبه قومگرایان سیاسی و مسببان وضع موجود استان در امور در بیتفاوتی مرکز، بلاتکلیفی بسیاری از پستهای مدیریتی و تصمیمات نادرست و نگاه حذفی جامعه را به سمت دوقطبیهای خطرناکی سوق داده که امنیت روانی و اجتماعی شهروندان را هدف گرفته است.
اتفاقات اخیر ارومیه و همچنین تداوم تنشهای قومی در جلسات شورای این شهر و صحنهآراییهای خطرناک برای انتخابات پیش رو و تداوم بایکوت و تبعیض قومی، مذهبی و سیاسی در انتصابات تنها بخش اندکی از وضعیت ناپایداری است که این استان و مردمانش را تهدید میکند؛ حال باید پرسید: کدام سرمایهگذار عاقلی، سرمایهی خود را به سرزمینی میآورد که هر لحظه بیم انفجار گسلهای سیاسی، اجتماعی و قومی در آن وجود دارد؟ چه کسی در سرزمینی سرمایهگذاری میکند که در ۲ماه گذشته ۳ زلزله سیاسی بهخود دیده است؟ آیا با برگزاری همایش و سخنرانی و دعوت چند مقام و جریانسازیهای رسانهای میتوان بر این بیثباتی و سراسیمگی عمیق سرپوش گذاشت؟
بهحاشیه راندن کامل و سیستماتیک سه گروه اجتماعی-سیاسی مهم یعنی کُردها، زنان و اصلاحطلبان واقعی و نه کاسبان میز و قدرت از بدنهی تصمیمگیری استان، آخرین میخ بر تابوت امید به هرگونه فعالیت توسعهبخش در آذربایجانغربی است. وقتی بخش بزرگی از جامعه احساس کند که در آیندهی استانش هیچ نقشی ندارد، چگونه میتوان انتظار مشارکت و همدلی برای جذب حتی یک ریال سرمایه را داشت؟ هوشیار باشیم تا تمام این هیاهوها، پوششی برای آن کار دیگر نباشد؛ استفاده رانتی از معادن غنی و بکر استان و خامفروشی منابع آن تا سود حاصله به جای توسعه منطقه و ایجاد ارزشافزوده و اشتغال، به جیب افراد و «حلقههای» غیربومی سرازیر شود.
فلاسفه و اهل کلام میگویند: «النقیضان لا یجتمعان و لا یرتفعان» یعنی دو چیز متضاد، همزمان نمیتوانند وجود داشته باشند. این اصل بیان میکند که اگر دو مفهوم یا پدیده، متضاد هم باشند، نمیشود در یکزمان و مکان، بهطور کامل در کنار هم وجود داشته باشند و براین اساس نمیتوان در آذربایجانغربی همزمان هم «تنش سیاسی-اجتماعی عمیق» داشت و هم «سرمایهگذار» جذب کرد!