شفیع بهرامیان-روزنامه نگار/
سنجرخان وزیری، شخصیتی برجسته در تاریخ ایران اواخر دوره قاجار و جنگ جهانی اول بود. او بهعنوان یک قهرمان کُرد و اهل سنت شناخته میشود که در منطقه کردستان علیه نفوذ نیروهای روسی و انگلیسی مبارزه کرد. مجموعه تلویزیونی «سنجرخان» به کارگردانی محمدحسین لطیفی، اولبار از شبکه یک سیما پخش شد. این سریال ۲۶ قسمتی به زندگی سنجرخان (سردار اکرم) در دوران حکومت احمدشاه قاجار و احتمالاً اوایل حکومت رضاشاه پهلوی میپردازد. هدف این نوشتار، تحلیل بازنمایی سنجرخان وزیری در این سریال با استفاده از نظریههای بازنمایی رسانهای، بهویژه چارچوب نظری استوارت هال است.
انتخاب سنجرخان وزیری بهعنوان موضوع یک سریال تلویزیونی از سوی صداوسیما میتواند نشاندهنده علاقه به برجسته کردن بزرگان منطقهای وفادار به حاکمیت ملی و نقش آنها در تاریخ ایران، بهویژه قهرمانانی از میان قومیتهای زبانی و مذهبی باشد. این اقدام میتواند بخشی از تلاشهای گستردهتر برای ترویج انسجام ملی و وفاق باشد یا ممکن است اهداف سیاسی خاصی را در رابطه با کُردها و شهروندان اهل سنت در ایران دنبال کند. این سریال برای اولبار، با نمایش مبارزات یک قهرمان کُرد و سنّی در برابر قدرتهای خارجی، روایتی از مقاومت ملی را ارائه میدهد که میتواند برای مخاطبان مختلف در ایران جذاب باشد.
مقایسه بازنمایی سنجرخان با دیگر شخصیتهای تاریخی مانند میرزا کوچک خان و رئیسعلی دلواری که آنها نیز در برابر نفوذ خارجی مبارزه کردند، میتواند الگوهایی را در نحوه به تصویر کشیدن قهرمانان ملی از مناطق و دورههای تاریخی مختلف توسط تلویزیون ملی و سپس صداوسیما را آشکار کند. میرزا کوچک خان جنگلی (از گیلان) و رئیسعلی دلواری (از بوشهر) هر دو چهرههای شناختهشده در حافظه ملی ایران هستند که مبارزات آنها علیه قدرتهای خارجی بارها در رسانههای ایرانی به تصویر کشیده شده است. تحلیل شباهتها و تفاوتها در بازنمایی این سه شخصیت (بهعنوانمثال، تمرکز بر جنبههای مذهبی، رابطه با دولت مرکزی) میتواند بینشهایی را در مورد روایت گستردهتر تلویزیون ملی از مقاومت ایرانی و هویت ملی ارائه دهد.
چیستی بازنمایی رسانهای:
بازنمایی رسانهای فرآیندی است که از طریق آن متون رسانهای نسخههایی از واقعیت را برای مخاطبان خود میسازند. رسانهها با انتخاب و سازماندهی نشانهها و نمادها، معنا تولید میکنند و درک ما از افراد، مکانها، رویدادها و ایدهها را شکل میدهند. این امر میتواند در فرمتهای مختلف ازجمله فیلم، سریال، مستند، گزارش و حتی خبر باشد.
نظریه بازنمایی استوارت هال معتقد است معنا از طریق زبان و نظامهای بازنمایی ایجاد میشود
هال معتقد است که رسانهها اغلب معنای خاصی را در متون و محتوای خود رمزگذاری میکنند که توسط گروههای قدرتمند در جامعه ترجیح داده میشود و هدف آن شکل دادن به درک مخاطبان از جهان و جریانات به روشی خاص است.
با توجه به اینکه صداوسیما یک سازمان رسانهای دولتی است، رویکرد ساختگرایانه هال بهویژه برای درک نحوه شکلگیری بازنمایی سنجرخان تحت تأثیر اهداف ایدئولوژیک احتمالی دولت، مرتبط است. علاوه بر این، مفهوم کلیشهسازی در نظریه هال در تحلیل بازنمایی اقلیتهای قومی و مذهبی در رسانهها اهمیت دارد. باید دید آیا این سریال کلیشههای موجود در مورد کُردها به شکل عام و کردهای اهل سنت ایران به شکل خاص را تقویت میکند یا آنها را به چالش میکشد.
بازنمایی هویت قومی و مذهبی:
این سریال بهصراحت سنجرخان وزیری را بهعنوان یک شخصیت کُرد و اهل سنت معرفی میکند. این هویت بهصورت بصری و روایی در سریال به تصویر کشیده شده است. انتخاب فرشید گویلی، بازیگر محلی کُردزبان، در نقش اصلی سنجرخان میتواند بهعنوان تلاشی برای ارائه یک بازنمایی اصیل از هویت کُردی تلقی شود. حضور دیگر بازیگران با پیشینه کُردی نیز بر این اصالت میافزاید. سریال تلاش میکند تا به ظرایف فرهنگی و سنتهای مردم کُرد بپردازد. بهعنوانمثال، در بهقصد پرداختن به روابط انسانی حاکم بر فرهنگ کُردی اشاره شده است. در مورد نقش مذهب سنی در روایت و شخصیتپردازی، سریال به این جنبه از هویت سنجرخان اشاره میکند. سریال قصد دارد جنبههای انسانی و ویژگیهای اخلاقی سنجرخان را نیز به تصویر بکشد.
یکی از انگیزههای ساخت این سریال میتواند ترویج وحدت ملی با برجسته کردن مشارکت اقلیتهای قومی یا مذهبی در تاریخ ایران باشد. همچنین، تقویت روایتهای مقاومت در برابر قدرتهای خارجی، یک موضوع رایج در تولیدات تاریخی صداوسیما است. به تصویر کشیدن سنجرخان بهعنوان یک قهرمان که در برابر هر دو قدرت روس و انگلیس ایستاد، میتواند این روایت را تقویت کند. این اقدام همچنین میتواند بهمنظور پاسخگویی به برخی نارضایتیهای منطقهای احتمالی یا ترویج حس مشارکت در میان کردها و اهل سنت صورت گیرد. علاوه بر این، ممکن است تلاشهایی برای همسو کردن این شخصیت تاریخی با ارزشها و ایدئولوژی رسمی کشور صورت گرفته باشد.
این سریال میتواند به روایتهای گستردهتر در مورد هویت ایرانی، مقاومت در برابر قدرتهای خارجی و بازنمایی اقلیتهای قومی و مذهبی وفادار به حاکمیت ملی کمک کند.
به تصویر کشیدن یک قهرمان کُرد و اهل سنت در سریال میتواند بهعنوان تلاشی از سوی صداوسیما برای نشان دادن فراگیری و پاسخگویی به نگرانیها در مورد بازنمایی گروههای اقلیت تلقی شود. بااینحال، عمق و ظرافت این بازنمایی تعیین خواهد کرد که آیا واقعاً کلیشههای موجود را به چالش میکشد یا صرفاً یک هدف نمادین را دنبال میکند.
تحلیل این بازنمایی با استفاده از نظریههای رسانهای، بهویژه چارچوب استوارت هال، نشان میدهد که سریال تلاش میکند تا سنجرخان را بهعنوان یک قهرمان کُرد ایرانی که در برابر نفوذ خارجی و ظلم داخلی ایستادگی کرد، به تصویر بکشد. در مقایسه با بازنماییهای رسانهای دیگر قهرمانان ملی مانند میرزا کوچک خان جنگلی و رئیسعلی دلواری، سریال «سنجرخان» در معرض استقبال منتقدانه متفاوتی قرارگرفته و در مقایسه با دو سریال پیشگفته نتوانسته به اثری ماندگار و اثرگذار در برشی ملی- و نه منطقهای- تبدیل شود درحالیکه به نظر میرسد در معرفی این شخصیت به مخاطبان و احتمالاً بهبود درک از هویت کُردی موفق بوده است، انتقاداتی در مورد دقت تاریخی و کیفیت تولید و بعبارتی مسایل اجرایی سریال نیز مطرح شده است.
در مجموع پرداختن صداوسیما به موضوعاتی اینچنین و بازنمایی کُردها در برشی اجتماعی (نون خ) یا تاریخی (سنجرخان) در درازمدت میتواند نقش مهمی در ایجاد همگرایی در سطح اقوام کشور داشته باشد البته به این شرط که به لحاظ فنی و محتوایی هزینه و زمان و دقت لازم برای تولید این محتواها صرف شود.